رو خیلی ها خط کشیدیم تا به عشقمون برسیم
غافل از اینکه خودمون خط خورده ی عشقمون بودیم که به عشقش برسه
روز مرگم هرکه شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مست و خراب از می و انگور کنید
مزد غسال مرا سیر شرابش بدهید
مست مست از همه جا حال خرابش بدهید
بر مزارم مگذارید بیاید واعظ
پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ
جای تلقین به بالای سرم دف بزنید
شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید
روز مرگم وسط سینه من چاک زنید
اندرون دل من یک قلم تاک زنید
روی قبرم بنویسید وفادار برفت
آن جگر سوخته ی خسته از این دار برفت
هم?شه
با?د ?ک کس? باشد
که معن? سه نقطهها? انتها? جملهها?ت را بفهمد…
هم?شه
با?د کس? باشد
تا بغضها?ت را قبل از لرز?دن چانهات بفهمد…
با?د کس? باشد
که وقت? صدا?ت لرز?د بفهمد…
که اگر سکوت کرد?، بفهمد…
با?د کس? باشد
که اگر بهانهگ?ر شد? بفهمد…
با?د کس? باشد…
که اگر سردرد را بهانه آورد? برا? رفتن و نبودن بفهمد…
بفهمد که درد دار?…
بفهمد که زندگ? درد دارد…
بفهمد که دلگ?ر?…
بفهمد که دلت برا? چ?زها? کوچک تنگ شده…
بفهمد که دلت برا? راه رفتن،برا? دو?دن،تنگ شده…
آر? هم?شه با?د کس? باشد…
ولی…
ولی…
افسوس